باز هم شب یلدا تمام شد طولانی ترین شب عاشقانه هایم شبی که یک دقیقه
بیشتر از هر شب دیوانه ات شدم شبی که باذ عطر نرگس عاشق ترت شدم با خیاالت نشستم
روبه روی سرخی گونه های انار و حافظ خواندم در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سرنکشدوز سر پیمان نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سررود مهر تو از جان نرود
یلدا رفت و نوید داد زمستانی در ره است و برف و بهانه های من بهانه می کنم
سر خوردن روی یخ را تا در آغوشت رها شوم آخر نمی دانی جانانم
چقدر دلنشین است در آغوشت رها شدن و یلدا برای من آغازی برای زمستانی
دیگر مجنون تو بودن است عشق تک تک ثانیه هایم
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|